آن فرانک: زندگی و میراث او
در 12 ژوئن 1942 ، آن فرانک برای سیزدهمین سالگرد تولد خود خاطرات کوچکی دریافت کرد. او و خانواده اش پس از فرار از آلمان بومی خود در سال 1933 ، هنگامی که نازی ها به دست آوردند و شروع به سلب یهودیان از ابتدایی ترین حقوق خود ، به مدت نه سال در آمستردام زندگی کردند. اگرچه فرانكان برای چند سال ثبات پیدا كردند ، اما نتوانستند از موج آشفتگی و سرکوب در اروپا جلوگیری كنند. کمتر از یک ماه از آن که دفتر خاطراتش را دریافت کرد ، او و خانواده اش برای جلوگیری از اعزام به اردوگاه های نازی ها مخفی شدند. تا دو سال دیگر ، آن اندیشه های درونی خود را به دفتر خاطرات خود جلب کرد. وقایع زندگی روزمره او تصویری از یک دختر روشن — پر از امید و ترس و عشق به خانواده و دوستانش — پیمایش گذر از کودکی به بزرگسالی را در دنیایی وحشیانه وحشیانه که نمی تواند قلب ، تخیل و رویاهای او را خرد کند. آینده. در یکی از ورودی های سال 1944 ، او عشق خود را به نویسندگی و تمایل خود را برای حرفه ای کردن این روز توصیف کرد ، گفت: “من می خواهم مفید باشم یا برای همه مردم لذت ببرم ، حتی به کسانی که هرگز ندیده ام. من می خواهم حتی پس از مرگم به زندگی خود ادامه دهم. ” خیلی زود آرزویش را گرفت. دفتر خاطرات وی در اواخر اوت سال 1944 به پایان می رسد ، هنگامی که او و سایرین که در “ضمیمه مخفی” در Prinsengracht 263 پنهان شده بودند کشف شدند ، دستگیر و به اردوگاه های کار اجباری فرستاده شدند. آن ، خواهرش ، مارگوت و مادرش ادیت همه در همانجا درگذشت. پدر او ، اتو ، به طور معجزه آسایی زنده ماند و پس از بازگشت به آمستردام خاطرات آن را فهمید. او بقیه عمر خود را وقف داستان داستان خود با جهان کرد تا این فاجعه ای که بر سر خانواده و میلیون ها نفر دیگر رخ داد هرگز تکرار نشود. اکنون ، سالها از اولین انتشار دفتر خاطرات خود در سال 1947 ، آن فرانک به عنوان یکی از پیام رسانهای بزرگ بشریت ما ماندگار است. از طریق شجاعت ، امید و ایمان بی بدیل او به نیکی مردم – علی رغم بی عدالتی های سنگین که در طول زندگی کوتاه از او و خانواده اش بازدید شده است – او همچنان به صدا و سیما به شش میلیون یهودی که جان خود را از دست داده اند ، می دهد.
در هولوکاست زندگی کوتاه او پس از نسل از مردمی که هرگز با آنها ملاقات نکرده ، میراث طولانی و چشمگیر و الهام بخش باقی مانده است. من وقتی 23 سال داشتم هرگز از خانه آن آن فرانك دیدن نخواهم كرد و فکر می كنم كه من هشت سال بیشتر از او اجازه داده ام كه زندگی كنم. من مانند میلیون ها انسان که توسط داستان آن فرانک سوق پیدا کرده اند ، من از آن زمان به بعد همه تلاش خود را کردم تا زندگی خود را به گونه ای انجام دهم که سالهایی را که او نتوانسته بود دوباره برگردانم. امروز ، مرکز ریاست جمهوری کلینتون در لیتل راک مفتخر است که در خانه یک نهال کاشته شده از درخت شاه بلوط بلند در بیرون خانه آن فرانک قرار دارد. همانطور که آن فرانک شاخه های آن درخت را از محل مخفی شدن خود نگاه می کرد و در خواب زندگی بهتر می دید ، امیدوارم درخت ما به همه بازدید کنندگان این مرکز یادآوری کند که ما وظیفه داریم آینده را به اشتراک بگذاریم و از قساوت های گذشته اطمینان حاصل کنیم. هرگز تکرار نشده است در این زمان بسیار دردسرساز که بسیاری از مردم در جهان با اختلافات مذهبی ، نژادی و قومی تقسیم می شوند ، درس زندگی آن فرانک از هر زمان دیگری اهمیت بیشتری دارد. همه ما خوب خواهیم بود که به یاد خردمندی دختر جوانی باشیم که به ما آموخت که وقتی همه افراد ناعادلانه به خاطر چه کسی دچار می شوند ، کم می شویم و تفاوت های ما زندگی را جالب تر می کند ، اما بشریت مشترک ما اهمیت بیشتری می یابد….
اگر این مطلب را پسندیدید لطفا بر روی دکمه لایک کلیک کنید :