چگونه فروپاشی کمونیسم ایمان به سرمایه داری آمریکا را تضعیف کرده است
اگر مبارزات انتخاباتی آنها متوقف شود ، سناتورهای برنی سندرز و الیزابت وارن متهم كردند كه سرمایه داری آمریكا از اوایل دهه 1970 توسط “ثروتمندان و قدرتمندان برای خود بزرگ بینی” تقلب “و” فساد “شده است ، به ضرر متوسط و پایین تر -آمریکایی ها 1 صدای کوس یا طبل در رسانه ها ادامه می دهد: علت ریشه ای مشکلات اقتصادی کارگران آمریکایی در طول نیم قرن گذشته است سیاست “فاجعه بار” های دولت ایالات متحده، از جمله آن افول قدرت چانه زنی اتحادیه، سرکوب دستمزد واقعی توسط نخبگان شرکتی بوده اند ، تخریب جوامع مبتنی بر تولید که در گذشته پر جنب و جوش بوده و کاهش مالیات بر ثروتمندان به جای هزینه های بیشتر برای “سرمایه انسانی” کارگران. 2
برای شواهد ، ترقی خواهان در سیاست ، رسانه ها و دانشگاه ها به مجموعه ای از نمودارها اشاره دارند که نشان دهنده رکود دراز مدت در حقوق واقعی کارگران و رشد “ناپسند” در نابرابری درآمد و ثروت است ، که تا حدی توسط حقوق اجرایی خارج از کنترل تامین می شود از همه کارمندان کم درآمد دیگر گرفته شده است. 3 اکثریت کمی از “هزاره های” آمریکایی استدلال های خود را خریداری کرده و اکنون سوسیالیسم را بر سرمایه داری ترجیح می دهند. 4
اگرچه تصدیق می کنم که تاریخ اقتصادی محصول بسیاری از جریانهای متقابل حوادث است ، من بر روی یک نیروی قدرتمند اما غیرقابل اعلان تمرکز می کنم که الگوهای درآمد و ثروت ایالات متحده را در پنج دهه گذشته شکل می دهد ، رشد اقتصادی بازار جهانی به طور قابل توجهی با سقوط اقتصادهای کمونیستی در سراسر جهان افزایش می یابد ، اما به ویژه در چین ، از اواخر دهه 1970.
در واقع ، چین در اوایل دهه 1970 با ریشه ای ضعیف در اقتصاد خود مقررات زدایی گسترده ای را انجام داد ، اما پس از سال 1978 با جهش رو به رشد بود. طی چهار دهه بعد ، چین از سوسیالیسم مارکسی به نسخه ای از سرمایه داری (مخوف) منتقل شد. در این روند ، نیروهای اقتصادی جهانی که ایمان به سرمایه داری آمریکا را کاهش می دهند (به ویژه در میان جوانان آمریکایی) و نامزدهای ریاست جمهوری را برانگیخت تا سرمایه داری آمریکا را به عنوان یک سیستم ناقص مقصر بدانند و برای اصلاحات سوسیالیستی در ایالات متحده فشار بیاورند. اینها اولین بار در اواسط دهه 1980 به شکل “سیاست جدید صنعتی” و اخیراً با پیشنهاداتی برای سیاست های توزیع مجدد برای تعدیل رکود در دستمزد واقعی کارگران ، رشد نابرابری درآمد و ثروت و افزایش حقوق و دستمزد مدیران صورت گرفت.
برخلاف ادعای منتقدان ، من در اینجا استدلال می کنم که با توجه به این تغییرات اقتصادی لرزه ای در اقتصاد جهانی ، سرمایه داری آمریکا تقریباً همانطور که انتظار می رفت تنظیم شد. علاوه بر این ، هیچ کس تعجب نخواهد کرد اگر الگوهای تأسف برانگیز درآمد و ثروت گذشته در 2020s آینده و بعد از آن معکوس شود. در اینجا برخی شواهد (البته آزمایشی) وجود دارد که نشان می دهد این روند معکوس در حال انجام است و اگر رژیم های چین و روسیه بر افزایش کنترل های اقتدارگرایانه خود اصرار ورزند ، می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
سلطه اقتصادی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم
از جنگ جهانی دوم تا دهه 1960 ، ایالات متحده بر اقتصاد جهانی سلطه داشت ، دلیل اصلی این امر این بود که اقتصاد ژاپن و کشورهای اروپایی باید دوباره ساخته شوند. چین در سال 1949 به دست کمونیست ها سقوط کرد ، پس از آن مائو تسه تونگ کشور خود را از سایر نقاط جهان محاصره کرد و سلطه اقتصادی جهانی ایالات متحده را تقویت کرد.
چین با ایجاد یک اقتصاد دولتی و هدایت شده ، با محدودیت های شدید داخلی در زمینه کار و تحرک سرمایه ، منجر به سه دهه کاهش نسبی اقتصادی و فناوری شد. محدودیت های اقتصادی چین همچنین تأثیر غیرقابل اعلام محافظت از کارگران آمریکایی را در برابر رقابت در برابر انبوهی از کارگران چینی غیرماهر و کم درآمد داشت.
از اواخر دهه 1940 تا 1973 ، کارگران تولیدی آمریکایی تقاضای بازار کار را در اختیار داشتند و در نتیجه 73 درصد متوسط دستمزد واقعی افزایش یافت. با این حال ، پس از سال 1973 ، حقوق واقعی کارگران در دهه 1990 به تدریج کاهش یافت ، اما پس از آن (به استثنای دوران رکود بزرگ) به سمت بالا خزید. بین سالهای 1973 و بهار 2019 ، متوسط دستمزد 5.4 درصد کاهش یافته است.
کاهش سرعت دستمزدهای واقعی پس از اوایل دهه 1970
چرا چرخش در رشد دستمزد واقعی قبل و بعد از 1973 (غیر از رشد سود حاشیه ای)؟ من یک نیروی عمده را پیشنهاد می کنم: رشد رقابت در بازار جهانی ، که توسط چندین عامل پنهان شده است.
• در اواخر دهه 1960 ، اروپا و ژاپن از جنگ خارج شدند و به رقبای اصلی شرکت های آمریکایی تبدیل شدند.
• تحریم نفتی اوپک در سال 1973 و مارپیچ تورمی دهه 1970 فشار رو به پایین افزایش بر حقوق واقعی را تحمیل کرد.
• مداخلات ارتش آمریكا در سرزمینهای خارجی پس از اوایل دهه 1970 منابع كم را به سمت تولید تانك و گلوله هدایت كرد و منابع كمتری را برای تقویت تولید کالاهای مصرفی و سرمایه ای – و دستمزدهای واقعی کارگران باقی گذاشت.
• کاهش چشمگیر هزینه های حمل و نقل و ارتباطات جهانی (با کمک رایانه های ارزان تر و ظهور اینترنت) رقابت قیمت ها را در همه بازارها تشدید کرده و فشار رو به پایین بیشتری بر رشد دستمزد کارگران ایجاد می کند. 5
در اوایل دهه 1970 ، چین هنوز در چنگال ایدئولوژی کمونیستی بود که برابری اقتصادی را به عنوان هدف اصلی سیاست نسبت به رشد اقتصادی قرار داد. عمده ترین ابزار تولید عمدتاً دولتی بود و تخصص تولید و انگیزه های قیمت به عنوان “بورژوازی” کنار گذاشته می شد. رشد بهره وری کساد بود ، زیرا برنامه ریزان مرکزی چین نمی توانند از اقتصاد محلی مختلفی که در انتظار بهره برداری در سراسر اقتصاد گسترده اما کنترل شده مرکزی آن است ، قدردانی کنند. اقتصاد چین استخراج شد (همانند اقتصادهای اتحاد جماهیر شوروی سابق) ، که ناخواسته تقاضای بازار کارگران ایالات متحده و دستمزد واقعی را افزایش داد.
پیش از اواخر دهه 1970 ، ایدئولوژی مارکسیست حدود 430 میلیون کارگر چین را از طریق محدودیت (تحت سیستم “هوکو”) در مورد جنبش های مزارع جمعی و بنگاه های اقتصادی “به زنجیر کشید”. در اواسط دهه 1970 اقتصاد چین بسیار ناکارآمد بود. نود درصد مردم در فقر شدید زندگی می کردند ، گرسنگی یک مشکل مداوم است. بسیاری از اقتصاددانان چینی از فروپاشی اقتصاد ملی هراس داشتند. 6
سقوط کمونیست و رکود دستمزد آمریکا
در سال 1848 ، کارل مارکس و فریدریش انگلس “کارگران جهان” را به اتحاد و قیام در برابر اربابان سرمایه دار خود ترغیب کردند ، و اطمینان داد همه آنها “چیزی جز از زنجیرهای خود ندارند”. آنها هرگز در نظر نگرفتند كه سخنان آنها در كشورهاي كمونيستي بيشترين اهميت را داشته باشد و “زنجيره هاي” گمشده كنترل هاي كمونيستي باشد كه به تدريج با آزادي هاي بازار مبتني بر ناكارآمدي و كنترل هاي توليد شده ، باز مي شود. مارکس ، انگلس و پیروان آنها هرگز پیش بینی نکردند که ظهور سرمایه داری چین ایمان به سرمایه داری آمریکا را تضعیف کند و سیاستمداران و رای دهندگان آمریکایی را به سمت سوسیالیسم سوق دهد.
چطور؟ Rigor mortis به سختی پس از مرگ مائو در 1976 آغاز به کار کرد قبل از اینکه اعضای نخبه حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) شروع به جستجوی احیای اقتصادی از شناسایی “قوانین اقتصادی عینی” غیر قابل ارزیابی برای هدایت اقتصاد و تفسیر مجدد “انقلاب” در حال انجام کشور به شامل “آزادسازی نیروهای تولیدی” از برنامه های اصلی است. با ارتقا مقام خود در سال 1978 ، دنگ شیائوپینگ یک اصلاح اساسی در سیستم آموزشی آغاز کرد و فرآیند پذیرش مبتنی بر ایدئولوژی خود را جایگزین یک فرآیند شایسته کرد. 7رهبران چینی ضمن اظهار بیعت با اصول سوسیالیستی ، در جستجوی اصلاحات سرمایه داری در میان اقتصاد موفق بازار بودند. هیچ برنامه ای خارج از قفسه وجود نداشت ، به ویژه از آنجا که آنها با احیای برنامه ریزی مرکزی با رقابت در بازار ، سعی در استفاده از بازارها برای رسیدن به “مرحله بالاتر سوسیالیسم” داشتند.
دنگ و متحدانش با اعلام اینکه بازارها صرفاً وسیله ای برای هماهنگی فعالیتهای اقتصادی در دو سیستم سرمایه داری و سوسیالیستی است ، اصلاحات را آغاز کردند . هدف دنگ توسعه یک سیستم بازار با “ویژگی های چینی” از جمله ادامه مدیریت استبدادی بازار و حقوق بشر بود.
دنگ و کمپانی دارای بسیاری از کتابهای مدرن اقتصاد غربی بودند ، از جمله Milton Friedman’s Capitalism and Freedom (1962) ، کتاب مقدس بنیادگرایی بازار ، به زبان چینی ترجمه شده است. فریدمن در سال 1980 برای گفتگو در چین دعوت شد ، بخشی از آن به دلیل دریافت جایزه نوبل اقتصاد در سال 1976 بود ، اما همچنین به دلیل مستند 1980 خود “آزاد برای انتخاب” ، که رونق هنگ کنگ را برجسته می کند ، که عمدتا به دلیل اعتماد به آن دولت-شهر است. در بازارهای آزاد فریدمن جزو اولین موج اقتصاددانان و مدیران بازرگانی مستقر در بازار خارجی بود که در دهه های 1980 و 1990 به زیارت مشاوره در چین سفر کرد.
دنگ پس از تنزل مقام مائو از یک خدای نزدیک به یک انسان فانی ناقص ، آزاد کردن “مازاد کار” ساخته شده در کشور را اندازه گیری کرد ، سپس در صدها میلیون کارگر ، در مزارع جمعی یا شرکت های دولتی پنهان شده و محدود به خودکشی بود فرصت های اقتصادی بهبود یافته را شناسایی کرد در سال 1978 (سال “افتتاح بزرگ”) ، با دادن استقلال بیشتر به مناطق در تصمیم گیری های تولید ، از جمله اجازه دادن به کشاورزان برای تقسیم زمین های اشتراکی خود برای کشت و سود خصوصی ، دنگ شروع به تغییر تدریجی چین به سمت “اقتصاد بازار سوسیالیستی” کرد. 8
در سال 1979 ، رژیم دنگ “مناطق اقتصادی” آزمایشی ایجاد کرد که در آن تولید و تجارت برای جذب سرمایه و فناوری خارجی آزاد شد. با گذشت زمان ، مناطق ارزش خود را به اثبات رساندند. تا سال 1981 ، مزارع جمعی از بین رفتند. آزادی های بازار به بخشهای غیرکشاورزی اما با راهنمایی متمرکز گسترش یافت. اقتصاد مارکسیستی درگذشت ، البته با کینه بسیاری از وفاداران پیر مائو. در طول دهه 1980 ، واردات سرمایه و فناوری به صورت مرحله ای آزاد شد. بازار سهام و بخش های مالی و بانکی همراه با حمایت از حقوق مالکیت برای مالکیت خارجی توسعه یافت. مزارع و شرکت های چینی آزاد شدند تا سود خود را از تولید بالاتر از سهمیه تعیین شده نگه دارند.
موفقیت انتقال محدود به بازارها و آزادی بیشتر در قیمت گذاری چشمگیر بود. فروش محصولات کشاورزی بین سالهای 1978 و 1982 99 درصد افزایش یافته است. تجارت روستایی 130 درصد افزایش یافته است. در طول دهه 1980 ، تولید توسط “بنگاه های اقتصادی روستایی” تازه تأسیس شده 30-35 درصد در سال رشد کرد. تا سال 2015 ، نیروی کار چین به یک میلیارد کارگر نزدیک شد ، با 288 میلیون “مهاجر خانگی” چینی (برابر با کل جمعیت ایالات متحده در سال 2000) برای بهبود فرصت های اقتصادی در مناطق شهری از مکان های محدود به هوکو دور شده اند. 9
اصلاحات بازار و میدان تیان آن من
تظاهرات دانشجویی به رهبری دانشجویان میدان تیان آن من 1989 ، که با نرخ تورم 19 درصدی تا حدودی برافروخته شد و خواستار آزادی های شخصی بیشتر و حمایت از حقوق بشر بود ، با قتل عام هزاران معترض غیرمسلح در 4 ژوئن پایان یافت. اعتراضات تیان آنمن (و همچنین فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی 1989-1991) تأثیرات تعاملی در جبهه های سیاسی و اقتصادی داشت. آنها باعث شدند ح ک چ تلاش خود را برای سرکوب مخالفت های سیاسی نوپا دو برابر کند. آنها همچنین دنگ را برای تصمیم به آزادیهای بیشتر در بازار مصمم تر ساختند ، زیرا تصور كردند كه در صورت جلوگیری از جلوگیری از اعتراضات آینده ، می توان اعتراضات آینده را با رشد بیشتر سطح زندگی كاهش داد. اصلاحات در بازار می تواند نیاز به سرکوب مسلحانه مخالفان را کاهش دهد و در عین حال ، خزانه ح ک چ را نیز لد کند.
از سال 1992 ، اصلاحات اقتصادی اضافی از جمله:
• قرار دادن دولت های محلی در رقابت برای تأمین بودجه مرکزی بر اساس رشد اقتصادی آنها ،
• خصوصی سازی بسیاری از شرکتهای دولتی و دادن بنگاههای دولتی باقیمانده به تولید و قیمت گذاری بیشتر و ادعاهای بیشتر در مورد سود شرکت
• تجزیه شرکتهای اصلی دولتی با قدرت انحصار به دو یا سه رقبا و معرفی چشم انداز شکست ،
• اتخاذ یک سیستم مالیاتی برای رشد ،
چشم بستن بر رشد نابرابری درآمد و ثروت ، و
گشودن بیشتر چین برای تجارت جهانی و تشویق بیشتر به سرمایه گذاری مستقیم خارجی ، و در نتیجه بیست و یک برابر تعداد شرکت های تولیدی این کشور بین 1980 و 1996 افزایش یافته است.
تا سال 1993 ، بازارها چنان ارزش خود را در ارتقا standards سطح زندگی و خروج صدها میلیون نفر از فقر به اثبات رساندند که ح.ک.چ ، تحت رهبری دنگ ، چین را به عنوان “اقتصاد بازار سوسیالیستی” رسماً به رسمیت شناخت. به طرز شگفت انگیزی ، ح.ک.چ کنترل سیاسی کشور را در دست گرفت (برخلاف انتظار فریدمن ، 10 اعتراض معاصر هنگ کنگ نشان می دهد که ممکن است فقط به تأخیر افتاده باشد).
در دهه 1990 ، تولیدکنندگان خصوصی و دولتی چینی مزایای مقایسه ای خود را در صنایع جهانی کار ، مانند تولید ، به طور جدی کشف کردند. این کارگران تازه آزاد شده و مشوق انگیزه نیروی کار جهانی را بیش از تعداد بدن خود افزایش دادند ، زیرا آنها سخت تر و دقیق تر کار می کردند و حتی “کارگران” بیشتری به نام روبات ایجاد کردند.
بین سالهای 1978 و 2017 ، تولید ناخالص داخلی چین تقریباً 30 برابر رشد کرد و این کشور را به دومین اقتصاد بزرگ جهان در سال 2017 تبدیل کرد ، و انتظار می رود تا اواسط سالهای 2020 از کل تولید ناخالص داخلی آمریکا (نه سرانه) بگذرد. تا سال 2017 ، نرخ فقر شدید چین به 2 درصد کاهش یافته بود. هنوز هم ، با توجه به اینکه حدود 30 درصد از دارایی های صنعتی هنوز در اختیار شرکت های دولتی است ، حضور دولت در اقتصاد به زودی از بین نرفته است. 11
سقوط اتحاد جماهیر شوروی و رشد ایالات متحده
در اوایل دهه 1990 ، با سقوط اتحاد جماهیر شوروی سابق ، بیش از نیم میلیارد کارگر آزاد شده – بین یک چهارم تا یک سوم نیروی کار جهان – زنجیره های اقتصادی آنها شل شد ، اگر شکسته نشود ، تشدید کار جهانی و رقابت محصول و بازار. برای ادامه رقابت ، بنگاه های تولیدی متمرکز در سراسر جهان ، به ویژه در ایالات متحده ، سرمایه و تولید خود را به چین (و همچنین مکزیک و جاهای دیگر) آغاز کردند و همیشه به ورودی ها و کالاهای وارداتی اعتماد کردند و جوامع نابود شده ای را که قبلاً متکی بودند ، پشت سر گذاشتند. پایگاه تولیدی آنها. کمک به چنین حرکاتی آزادسازی تجارت جهانی در حال رشد بود. متوسط تعرفه جهانی بین سالهای 1988 و 2017 45 درصد کاهش یافته است (و بین 1947 تا 2017 94 درصد).
این تغییرات مداوم در تولید جهانی فشار رو به پایین دستمزد واقعی کارگران آمریکایی و فشار رو به بالا بر روی جستجوی شرکت ها برای بهره وری کارگران از طریق سرمایه پس انداز نیروی کار را افزایش می دهد ، زیرا آنها با شرکت های مستقر در چین رقابت می کنند. جالب توجه است که درصد رشد جبران و بهره وری واقعی کارگران در حدود سال 1973 به طرز چشمگیری تغییر یافته است. منتقدان سرمایه داری این تفسیر را اشتباه به عنوان شواهدی مبنی بر “تقلب” سیستم سرمایه داری آمریکا علیه کارگران انجام داده اند – صرفاً به دست سرمایه داران آمریکایی ، به عنوان شرور اصلی اقتصادی تحقیر شده است 12. به طرز شگفت انگیزی ، متوسط دستمزد واقعی کارگران آمریکایی برای چند سال فقط “راکد” (کم و بیش) بود و پس از حدود 1973 ، علی رغم ورود نسبتاً سریع صدها میلیون دولت کمونیست “زنجیر” قبلی ، با سرعت بسیار کمتری رشد کرد کارگران در مدت زمان نسبتاً کوتاهی (بیش از یک یا دو دهه) به بازار کار جهانی وارد شوند. 13
با این وجود ، در دهه 1980 ، “کمربند زنگ زدنی ،” غیر صنعتی شدن ، و “چرخش بزرگ” (در دستمزد کارگران) تبدیل به عبارات قدرتمند ترقی خواهان شدند تا علیرغم ادامه روند صعودی ، از افزایش قدرت تولید آمریکا خبر دهند (گویا) در تولید واقعی تولید. با این حال ، این عبارات ناراحتی اقتصادی بسیاری از کارگران آمریکایی را تصور می کردند که احساس می کردند رویای آمریکایی آنها توسط نیروهای اقتصادی فراتر از کنترل و درک آنها انکار شده است. سیاستمداران متمایل به چپ محدودیت های جدید فدرال در تحرک سرمایه و “سیاست جدید صنعتی” را پیشنهاد می دهند که به طور موثر بسیاری از تصمیمات شرکت ها را در اختیار “شوراهای سه جانبه” یا “شوراهای صنعتی منطقه ای” مستقر در گیاهان قرار می دهد ، و اقتصاد ایالات متحده را به سمت نوع کنترل تولید چین به سرعت کنار می رفت.
سود اقتصادی نسبی سرمایه داران آمریکایی
هجوم ناگهانی کارگران چینی ممکن است باعث افزایش دستمزدهای چینی شده باشد ، اما از رشد دستمزدهای واقعی نسبی همتایان جهانی آنها کاسته است – و در عین حال ، ارزش نسبی سرمایه را نیز افزایش می دهد . از این گذشته ، اقتصاد آزاد شده چین تقاضای جهانی برای سرمایه را به میزان قابل توجهی افزایش داد ، که به معنای سقوط کمونیسم بود که فشارهای بالایی را بر پاداش های نسبی به کارآفرینان و سهامداران وارد کرد. قابل درک است که بین سال 1980 تا اواسط سال 2019 ، شاخص S&P بیش از 2700 درصد افزایش یافت ، که جیب بسیاری از آمریکایی های قبلاً ثروتمند را پر کرد و شعله های حسادت و ادعاهای مترقیان مبنی بر “تقلب” سرمایه داری آمریکا در برابر غیر ثروتمندان را برانگیخت. آمریکایی ها
مدیرانی که مهارت مدیریت شرکتهای جهانی و زنجیره تأمین گسترده را دارند ، همیشه کمیاب بوده اند. با سقوط اقتصادهای کمونیستی ، مدیران خبره نخبه برای همیشه کمیاب شدند ، بیشتر به این دلیل که مجبور بودند در مکان های دور با خطر بیشتری از خطاهای رقابتی در مقیاس جهانی تجارت کنند. تقاضا برای مهارتهای اجرایی جهانی شد ، در حالی که تقاضا برای بسیاری از کارگران عمدتا محلی بود. به طور قابل توجهی ، جبران خسارت مدیران ارشد بین سال های 1978 و 2014 1000 درصد افزایش یافت ، در حالی که حقوق واقعی کارگران به سمت بالا لنگ می زد.
نظرات نهایی
توصیه اصلی که از این بررسی مختصر در تاریخ اقتصادی اخیر جهانی به دست می آید ، صریح است: سرمایه داری آمریکا را مقصر سقوط (یا فقط رکود) پس از 1973 در رشد دستمزد واقعی و سودهای فوق العاده درآمدزندگان پردرآمد نکنید. بازارها در دوران اقتصادی پس از کمونیسم بسیار بهتر از آنچه انتظار می رفت کار کرده اند ، اگر نه بهتر.
در نظر بگیرید که مارکس را مقصر اغوای کمونیست ها در این باور است که آنها می توانند اقتصاد بهتری را از آنچه که انتظار می رود از نیروهای بازار جهانی در حال تغییر باشد ، برنامه ریزی کنند. مائو را به خاطر جدی گرفتن مارکس و مهندسی ساخت انبوهی از “مازاد کار” پنهان ، از قضا در کشورهای کمونیست و نه سرمایه داری سرزنش کنید. سرزنش دنگ برای سرانجام تصدیق ورشکستگی فکری و عملیاتی اقتصاد مارکسیستی و انجام کار درست ، آزادی کارگران ، کارآفرینان و سرمایه گذاران چینی.
اگر سناتورهای ساندرز و وارن و دیگران صحت داشته باشند که بدون اصلاحات سوسیالیستی مترقی ، اقتصاد احتمالاً تداوم خواهد داشت ، روندهای گذشته در حقوق واقعی کارگران و نابرابری ادامه خواهد یافت. اگر حق با من باشد ، احتمالاً مازاد نیروی کار چین ، زودتر از دیرتر ، کاهش می یابد و این امر منجر به بازگشت قابل توجه افزایش حقوق واقعی برای کارگران آمریکایی و کاهش سرمایه (اگر نه وارونه) خروج سرمایه آمریکا به چین می شود.
صبر کن! مدارک و شواهد نشان می دهد که دستمزد واقعی کارگران چینی اند آغاز به افزایش است، نشان می دهد که مازاد نیروی کار آن بوده است (بیشتر یا کمتر) تخلیه شده است. (شرکت های چینی شروع به حرکت تولید به کاهش هزینه سالن قبل از تهدیدات تعرفه ایالات متحده است.) علاوه بر این، دستمزد کارگران واقعی ایالات متحده اند افزایش یافته است، هرچند به کندی، اما به اندازه کافی به نابرابری علت درآمد (که توسط ضریب جینی اندازه گیری) به حرکت به تازگی در جهت معکوس. ایجاد مجدد مشاغل قبلاً خارج از کشور برای چین در حال افزایش است (با اوج گیری سرمایه گذاری مستقیم خارجی در ایالات متحده در اواسط سال 2018 درست قبل از یک افت قیمت پس از شروع جنگ تجاری فعلی با چین). 14
در آینده ای نه چندان دور ، سه تشویق برای سرمایه داری آمریکا از همه به جز متعهدترین محرک های سوسیالیسم شنیده می شود.
اگر این مطلب را پسندیدید لطفا بر روی دکمه لایک کلیک کنید :